روایتی از علاقه شهید «بهنام محمدی» به سردار خرمشهر
بسم الله الرحمن الرحیم
مادر شهید «بهنام محمدی» با بیان اینکه بهنام بسیار شیفته شهید جهانآرا بود، گفت: شهید جهانآرا هم به بهنام بسیار اعتماد داشت و میگفت "اطلاعات مورد نیاز ازوضعیت عراقیها را بهنام به ما میرساند".
نصرت مظفرینیا در گفتوگو با خبرنگاربسیج طلاب و روحانیون در خصوص میزان
آشنایی و علاقه شهید نوجوان بهنام محمدی به شهید محمد جهانآرا اظهارداشت: پس از تجاوز عراق به ایران، بهنام که بچه زرنگ و باهوشی بود با شهید
«محمد جهانآرا» همکاری میکرد؛ به طوری که خبرهایی را از وضعیت نیروهای
عراق برای رزمندهها میآورد.
وی ادامه داد: بنده تا 20 روز بعد از حمله عراق در خرمشهر بودم؛ عراقیها خانه و زندگی ما را غارت کردند؛ بعد از 20 روز که در خرمشهر بودیم، رزمندهها به ما گفتند باید از شهر برویم چون امکان اشغال آن وجود دارد؛ در این گیرودار بهنام داشت به طرف ما میآمد، اسلحه روی دوشش بود؛ چون جثه کوچکی داشت، اسلحه روی زمین کشیده میشد؛ به او گفتم «بهنام تو بچهای و نمیتوانی بجنگی، بیا باهم از شهر برویم».
مظفرینیا گفت: هنوز هم متحیرم، بهنام 13 ساله بود اما غیرت یک مرد 30 ساله از برق چشمهایش پیدا بود؛ گفت «اگر من نجنگم عراقیها خواهرها و برادرهای ما را میبرند» به او گفتم «مادر! قربانت بروم، بیا از اینجا برویم» او فریاد میزد «مادر من نمیآیم، من میخواهم غلام امام حسین (ع) باشم، او را دوست دارم، میخواهم برایش سفره پهن کنم، تو از شهر برو بیرون، تو را به خدا برو».
مادر شهید «بهنام محمدی» گفت: بهنام بر این اعتقاد داشت که مادرها نباید بچههایشان را لوس تربیت نکنند و باید آنها را مرد جنگ بار بیاورند؛ دوستان شهید محمدی میگفتند «وقتی عراقیها زنان و مردان را به اسارت میبردند، بهنام از شدت ناراحتی زمین را میکند و میگفت خدایا کمک کن تا همه دشمنان را به رگبار ببندم».
وی بیان کرد: بهنام یک ماه پابرهنه جنگید، یک عراقی را به هلاکت رساند؛ او یکبار برای بررسی منطقه، بالای نخلی رفته بود که صورتش خراش برداشت؛ این نوجوان 13 ساله دو تانک عراقی را منفجر کرد و سپس در 28 مهر ماه، در نزدیکی فروشگاه فرهنگیان در خیابان آرش خرمشهر با اصابت ترکش به شهادت رسید.
مظفرینیا یادآور شد: شب قبل از شهادت بهنام، در خواب مرد قد بلندی را دیدم که لباس مشکی به تن و شال سبز داشت و سوار بر اسب بود؛ او بهنام را صدا زد و سوار اسباش کرد؛ خیلی فریاد زدم «بهنام کجا میروی؟» آن مرد گفت «منم، حسین»؛ او بهنام را با خود برد؛ پسرم مدتها مفقود بود، خوشا به حال بهنام که خیلی زیبا رفت.
وی خاطرنشان کرد: شهید «محمد جهانآرا» هم بهنام را بسیار دوست داشت و میگفت «اطلاعاتی که از وضعیت عراقیها میخواهیم، بهنام برای من میآورد»؛ تا زمانی که بهنام زنده بود؛ بهنام هم عاشق شهید جهانآرا بود و میگفت «جهانآرا دایی من است و به من گفته برو غسل شهادت بکن» بنده هم نوجوانم را که نخستین فرزندم بود، با دستهای خودم غسل شهادت دادم.
مادر شهید محمدی که مادر شهید مفقود «بهزاد محمدی» نیز هست، افزود: بهزاد 16 ساله بود، او هم در اواخر جنگ تحمیلی به جبهه رفت و دیگر از او خبر ندارم.
وی با اشاره به تلاشهای بیدریغ شهیدان جهانآرا و خانواده وی گفت: خانواده شهید جهانآرا، از همان ابتدای انقلاب اسلامی، حضور فعالی داشتند، مادر آنها که خداوند غریق رحمتش کند، زنی مؤمن بود، فرزندانش را خیلی دوست داشت اما به خاطر اسلام آنها را در راه رضای خدا فدا کرد.
به گزارش توانا، شهید «بهنام محمدی» در بهمنماه سال 1345 در مسجد سلیمان به دنیا آمد؛ از همان دوران کودکی با سختیها و دشواریهای زندگی آشنا شد و موجب شد برای مبارزات عالی و ارزشمند در عرصه زندگی آمادگی بیشتر به دست آورد. بهنام با استفاده از توان و جسارت خود توانست، اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن را به دست آورده و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد؛ این نوجوان 13 ساله خرمشهری، در بیست و هشتمین روز از آغاز جنگ تحمیلی بر اثر اصابت ترکش خمپاره در خرمشهر به شهادت رسید.
- ۹۳/۰۷/۰۵
تشکر