چرا ایران تهدیدهای نظامی غرب را جدی نمیگیرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم
رهبر انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری با اشاره به شکست نماد
قدرت غرب در منطقه در جریان جنگ ۵۰ روزهی غزه فرمودند: «اقتدار و برتری
نظامی - سیاسی غرب، به
معنای واقعی کلمه به چالش کشیده [شده]. امروز در دنیای غرب این جمعبندی جمعبندی رایجی است
قدرت موریانه خورده آمریکا
به گزارش پایگاه اینترنتی بسیج طلاب به نقل از پایگاه اطلاع رسانی رهبر
معظم انقلاب اسلامی، رهبر انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری با
اشاره
به شکست نماد قدرت غرب در منطقه در جریان جنگ ۵۰ روزهی غزه فرمودند:
«اقتدار و برتری نظامی - سیاسی غرب، به معنای واقعی کلمه به چالش کشیده
[شده]. امروز در دنیای
غرب این جمعبندی جمعبندی رایجی است که خیلی از افراد ذینفوذ در غرب،
معتقدند که «جنگ» دیگر یک گزینهی معتبر و باصرفه برای غرب نیست؛ امروز
خیلی از سیاسیون در آمریکا - عمدتاً در آمریکا، و [نیز] در برخی از کشورهای
اروپایی - این را مطرح میکنند و میگویند که جنگ برای ما دیگر یک گزینهی
باصرفه نیست.» ایشان همچنین چندی پیش دربارهی تهدیدهای نظامی آمریکا
گفتند: «تشخیص ناظران جهانی و آگاهان به سیاست این است که اگر حملهی نظامی
برای آمریکا مقرون به صرفه بود، یک لحظه تأمّل نمیکرد... قاطعاً میگویم:
حملهی نظامی به جمهوری اسلامی ایران برای هیچ کشوری مقرون به صرفه نیست.»
یادداشت زیر به بررسی مسألهی «امکان حملهی نظامی به ایران» با استفاده
از نظرات تحلیلگران غربی پرداخته است.
صحبت از حملهی نظامی به ایران در بیش از سه دههی گذشته آنقدر تکرار شده که دیگر از نخنماترین ادبیات موجود در فضای بینالمللی علیه کشور ما به حساب میآید. دیگر نه در داخل و نه در خارج از ایران کسی این تهدید و اینگونه خط و نشان کشیدن را جدی نمیگیرد.
هرچند که طرف آمریکایی بارها از «روی میز بودن گزینهی نظامی» دم زده و صهیونیستها هم طبق عادت دیرینهشان مرتب به جمهوری اسلامی چنگ و دندان نشان داده و میدهند، اما بسیاری از سیاستمداران غربی و تئوریسینها معتقدند که اساساً حملهی نظامی به جمهوری اسلامی از جانب هر که باشد، به قدری هزینهبر است که باید عطای آن را به لقایش ببخشند. جالب آنکه همانهایی که از روی میز بودن گزینهی نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران دم میزنند، خودشان در تواناییشان برای ضربه زدن به ایران تردید جدی دارند. تا آنجا که مقامات آمریکایی بارها به صهیونیستها هشدار دادهاند که هرگونه حمله به ایران میتواند عواقب وحشتناکی برای رژیم صهیونیستی داشته باشد.
ژنرال «مایکل هایدن» -مدیر پیشین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) - چندی پیش به ارزیابی توان اسرائیل برای حمله به ایران پرداخت و تأکید کرد که: «بر این اعتقادم که اسرائیل نه میتوانسته و نه خواهد توانست اقدام به حملهی هوایی علیه ایران کند، زیرا توانایی این عملیات را ندارد.»۱ بهواقع این موضعگیری از جانب مدیر سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا در زمان بوش پسر، از آنجا حائز اهمیت است که یقیناً هایدن با توجه به جایگاه امنیتی خود، درک درست و واقعبینانهای از توان نظامی رژیم صهیونیستی برای مقابله با ایران داشته و با این شناخت، صهیونیستها را از هرگونه حمله به ایران برحذر داشته است.
اما به نظر میرسد که این تنها اسرائیل نیست که توان حمله به جمهوری اسلامی را ندارد و اساساً هزینهی گزاف حمله به ایران برای هیچ کشوری -حتی ایالات متحده- مقرون به صرفه نیست. در ادامه اجمالاً به ذکر دلایل اثبات این ادعا پرداخته میشود:
۱. دلایل نرم
امروز در روابط بینالملل پرستیژ و تصویری که از یک کشور در میان افکار
عمومی ساخته میشود، اهمیت بسزایی دارد و در شرایطی که هر روز اهمیت قدرت
نرم بیشتر میشود، عدم برخورداری از پرستیژ کافی میتواند ضربهای
جبرانناپذیر بر حیثیت یک کشور باشد. با این رویکرد به نظر میرسد که
حملهی احتمالی آمریکا به جمهوری اسلامی جایگاه این کشور را در افکار عمومی
جامعهی جهانی با مخاطراتی بیش از پیش مواجه سازد.
«یوزی روبین» -بنیانگذار سامانهی دفاع ضد موشکی رژیم صهیونیستی- چندی پیش
گفته بود که تهران نهتنها مستقیماً از ایران به سوی اسرائیل موشک پرتاب
خواهد کرد، بلکه میتواند از خاک لبنان، سوریه و نوار غزه نیز برای حملهی
متقابل استفاده کند. با این نگاه، هیچ نقطهای در اسرائیل امن نخواهد بود و
تمامی مناطق در تیررس موشکهای ایرانی قرار دارد.
مقابله با افکار عمومی جامعه جهانی
افکار عمومی جامعهی جهانی حملهی نظامی به ایران را برنمیتابد و هرگونه
حملهی احتمالی به ایران، سرزنش افکار عمومی جامعهی جهانی را نسبت به این
اقدام در پی خواهد داشت.۲ علاوه بر این، افکار عمومی داخلی آمریکا را هم
نمیتوان بهراحتی برای حمله به ایران قانع کرد. نظرسنجیها نشان میدهد
که حتی صهیونیستهای ساکن در سرزمینهای اشغالی هم با حملهی نظامی به
ایران مخالفند؛ خصوصا اگر این حمله بهتنهایی و بدون حمایت آمریکا صورت
گیرد.۳ در یک نظرسنجی که در سال ۲۰۱۲ و در میان شهرکنشینان صهیونیست و با
همکاری دانشگاه مریلند آمریکا و مؤسسهی «دهاف» اسرائیل، دربارهی حملهی
نظامی به تأسیسات هستهای ایران و تأثیرات احتمالی آن انجام شد، فقط ۱۹
درصد از اسرائیلیها با حمله به ایران حتی با وجود مخالفت آمریکا موافق
بودند. ۳۴ درصد نیز مخالف حمله به ایران تحت هر شرایط و ۴۲ درصد هم فقط با
وجود پشتیبانی آمریکا موافق حمله بودند. جالب آنکه حدود ۳۰ درصد از
شرکتکنندگان در این نظرسنجی بر این باور بودند که حملهی نظامی یا هیچ
تأثیری بر برنامهی هستهای ایران ندارد یا موجب تسریع آن خواهد شد.۴
در آمریکا نیز نظرسنجیها نتیجهای بهتر از این را به سیاستمداران کاخ سفید نشان نمیدهد. مطابق این نظرسنجیها، مردم ایالات متحده معتقدند که در صورت درگیری نظامی ایران و اسرائیل، آمریکا باید از ورود به جنگ اجتناب کند و وارد هیچگونه تقابل نظامی با جمهوری اسلامی نشود.۵
با توجه به اهمیت رو به تزاید افکار عمومی در قرن اخیر، تقابل با افکار عمومی داخلی و بینالمللی، هزینهای گزاف برای دولتها محسوب میشود و به همین دلیل دولتها ترجیح میدهند زیر بار این هزینه نروند.
تقابل با جهان اسلام
اوباما از زمانی که بهعنوان رئیسجمهور آمریکا برگزیده شد، حداقل در ظاهر،
یکی از اهداف خود را بازسازی روابط ایالات متحده با جهان اسلام بیان کرده و
کوشیده تا گامهایی را هم در این خصوص بردارد. او در سخنرانی چهارم ژوئن
۲۰۰۹ خود در شهر قاهره نیز بر این مسأله تأکید کرد. با این نگاه، حملهی
نظامی احتمالی به ایران گامی به عقب برای آمریکا محسوب میشود و میتواند
با توجه به جایگاه جمهوری اسلامی در جهان اسلام، مناسبات آمریکا با کشورهای
اسلامی را ویران کند و احساسات ضد آمریکایی را در نقاط مختلف دنیای اسلام
برانگیزد.۶
در جنگ اخیر غزه، رسانههای خارجی معتقد بودند که موشکهای فجر که توانایی
رسیدن به تلآویو را دارد از سوی ایران به گروههای مقاومت فلسطینی داده
شده است. همچنین سلاحهای دیگری نظیر تکتیراندازهای موسوم به صیاد، به
اذعان رسانههای غربی، از جانب ایران در اختیار این گروهها قرار گرفته
بود.
اقدام نظامی آمریکا –بهویژه اگر یکجانبه باشد- ممکن است باعث بیزاری مسلمانان سراسر جهان از ایالات متحده شود و این دیدگاه را تقویت کند که آمریکا بیش از حد به نیروی نظامی متوسل میشود. در واقع حمله به ملتی مسلمان میتواند توانایی جذب نیروی گروههای اسلامگرای رادیکال را افزایش دهد. باید به این نکته توجه داشت که حتی بهرغم آنکه ممکن است برخی دولتهای عربی از حمله به ایران اظهار خشنودی کنند، اما تأثیر این حمله بر اعتبار آمریکا در جهان اسلام قطعاً منفی خواهد بود.۷ خصوصاً در شرایط کنونی و با وقوع بیداری اسلامی در کشورهایی نظیر مصر، لیبی، یمن، تونس، بحرین و ... این هزینه بهمراتب برای کاخ سفید بیشتر هم خواهد بود.
۲. دلایل نیمه سخت
در این یادداشت اصطلاح دلایل نیمه سخت را برای آن دسته از استدلالها در
نظر گرفتهایم که نه از جنس دلایل نرم هستند و تنها تأثیر فرامادی بر جای
میگذارند و نه از جنس دلایل سخت که بیشتر به معنی قدرت نظامی است. به واقع
دلایل نیمهسخت آن بخش از استدلالهایی را شامل میشوند که تأثیر مادی
غیرمستقیم حملهی احتمالی به جمهوری اسلامی است.
هزینه اقتصادی
یکی از مهمترین عواملی که حمله به ایران را برای ایالات متحده غیر مقرون
بهصرفه میکند، وضعیت اقتصادی این کشور است. آنطور که مقامات ایالات
متحده مدعی هستند، آمریکا در حال عبور از «بحران اقتصادی خانمانبرانداز»
است. حال در شرایطی که هزینههای سنگین جنگ در عراق و افغانستان هنوز به
پایان نرسیده، اقتصاد آمریکا توان پرداخت هزینههای جنگ جدیدی را ندارد.
رئیسجمهور آمریکا نیز در یکی از سخنرانیهای اخیر خود تلویحاً به این
موضوع اشاره کرده و یکی از دلایل عدم دخالت آمریکا در سوریه را وضعیت
اقتصادی کشورش برشمرده است.۸ هرچند این سخنان اوباما دربارهی جنگ احتمالی
علیه سوریه بوده، اما بهخوبی نشان داده که سران کاخ سفید دریافتهاند
توانایی اقتصادی ورود به جنگ جدیدی را ندارند. البته پیش از این هم برخی
اندیشکدههای آمریکایی در مورد احتمال وقوع شرایط وخیم اقتصادی در صورت
حملهی نظامی به ایران هشدار داده بودند.۹ لذا به نظر میرسد در داخل
آمریکا این اتفاق نظر وجود دارد که جنگهای ایالات متحده در عراق و
افغانستان فشار بسیاری بر بودجهی این کشور وارد ساخته که صرف هزینه برای
جنگ جدید را ناممکن میسازد.۱۰
پیش از این نیز «توماس فریدمن» -تحلیلگر ارشد نیویورکتایمز- اواخر آبان ۱۳۹۱ در اینباره به روزنامهی ملیت گفته بود: «ما دیگر حتی به اندازهی یک بند انگشت هم توان مداخلهی نظامی در بحرانهایی مانند سوریه را نداریم. البته میتوانیم پول و سلاح بدهیم، اما مداخلهی مستقیم نه. از این جهت کشورهایی مانند ترکیه باید بهتنهایی اما با حمایت ما عمل کنند. آمریکا وارد دورهای شده که باید کمی هم به مشکلات داخلی خود بپردازد. اکنون «بیت لحم پنسیلوانیا» برای ما مهمتر از بیت لحم خاورمیانه است. مردم آمریکا برای خدمات کمتر بهای بیشتری میپردازند و بیش از هر دورهای میپرسند که نیروهای ما در فلان منطقهی جهان چه میکنند؟ [...] ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خودمان را روی آن انداختیم. همهی ترکشهای جنگ در عراق به ما اصابت کرد. دیگر هیچ کشوری از ما نمیخواهد همان نقش را در سوریه ایفا کنیم. ما از ترکیه خواهیم خواست در حل این بحران ما را کمک کند. این اسمش التماس است و نه استفاده از ترکیه.»
بحران انرژی
ایران این توانایی را دارد که تنگهی هرمز را مسدود کند. اتفاقی که با وقوع
آن عملاً شریان اصلی عبور نفت در خلیج فارس مسدود و امکان عبور نفتکشها
منتفی خواهد بود و جهان با یک بحران انرژی بزرگ مواجه میشود. ایران همچنین
میتواند پالایشگاهها و تأسیسات نفتی را در سراسر منطقه و در زمین یا
دریا هدف قرار دهد و این بخشی از جنگ نامتقارن ایران علیه آمریکا خواهد
بود. با این دست اقدامات، قیمت نفت سر به فلک خواهد کشید و اقتصاد جهانی
با بحرانی جدید مواجه خواهد شد.۱۱ به گفتهی برخی کارشناسان، در صورت مسدود
شدن تنگهی هرمز و به خطر افتادن مسیر انتقال انرژی، قیمت نفت به بشکهای
۲۰۰ تا ۳۰۰ دلار خواهد رسید که فاجعهای بزرگ برای اقتصاد جهان به حساب
خواهد آمد.۱۲
۳. دلایل سخت
دلایل سخت، اصطلاحاً دلایلی هستند که ناظر بر استفاده از قدرت نظامی بوده و
ضربات مالی و جانی برای دشمن باقی میگذارد. در این یادداشت دلایل سخت در
مقابل دلایل نرم استفاده شده که بیشتر بر جنبههای فرامادی حملهی نظامی
تأکید دارد.
به گفتهی منابع غربی، نبرد نامتقارن ایران با آمریکا بر اساس سه محور کلی
تعریف شده است: «توسعه و تولید انبوه جنگافزارهای کمهزینه و ساده به
منظور خنثیکردن فناوری نوین نظامی آمریکا»، «آموزش نیروها و عوامل شبه
نظامی همچون حزبالله لبنان» و «دکترین هدف قرار دادن منافع اقتصادی آمریکا
در خلیج فارس؛ نظیر سکوهای نفتی و کشتیهای نفتکش.»
هدف قرار گرفتن پایگاههای آمریکا
مورد دیگری که هزینهی حملهی احتمالی به ایران را برای آمریکا بالا
میبرد، ترس از هدف قرار گرفتن پایگاههای نظامی این کشور است که در
همسایگی جمهوری اسلامی قرار دارد. آمریکاییها خوب میدانند که در صورت
هرگونه حملهی نظامی به ایران، پایگاههای نظامی این کشور در عراق و
افغانستان هدف حملهی نظامی ایران قرار میگیرد. کارشناسان آمریکایی حتی
معتقدند که پایگاههای آمریکا در کشورهای حاشیهی خلیج فارس هم از تیررس
ایران در امان نخواهد ماند.۱۳
ایران همچنین میتواند ناوها و کشتیهای جنگی آمریکا در خلیج فارس و دریای عمان را با موشکهای ضد کشتی (anti-ship missile) هدف قرار دهد. به گفتهی منابع غربی ایران حتی توان آن را دارد که منافع آمریکا در اقیانوس هند، خلیج عدن و دریای سیاه را با مخاطرات جدی مواجه سازد و از آن مهمتر، ایران میتواند پایگاههای آمریکا در بنادر کشورهای خلیج فارس -مثل کویت، امارات و بحرین- را که میزبان ناوگان پنجم دریایی آمریکا هستند، هدف قرار دهد.۱۴
افزون بر این نیروی دریایی ایران هم از دیگر نقاط قوت نظامی جمهوری اسلامی به حساب میآید که هر دشمنی را برای حمله با تردید جدی مواجه میکند. این نیرو به شکلی طراحی شده که توان حملهی سریع و برقآسا به اهداف بزرگ را داشته باشد؛ اقدامی که با توجه به حضور ناوهای آمریکایی در خلیج فارس ضروری به نظر میرسد.
نیروی دریایی ایران به کشتیهای کوچک و سریعی مجهز شده که توانایی کاشتن مین در آب و همچنین حمله به کشتیهای بزرگتر را دارند. ایران همچنین سامانهی موشکی ضد کشتی را در اختیار دارد که قادر به شلیک از خشکی است.۱۵ از دیگر پیشرفتهای نیروی دریایی ایران برای به چالش کشاندن آمریکا در خلیج فارس، قایقهای جنگی سریعالسیر ذوالفقار و سراج ۱ است که هر دو به تولید انبوه رسیده و قابلیت پرتاب اژدر و موشک را نیز دارد.۱۶
حمله موشکی به اسرائیل
کارشناسان سیاسی غربی معتقدند یکی دیگر از مسائلی که حمله به جمهوری اسلامی
ایران را برای آمریکا و اسرائیل مقرون به صرفه نمیکند، توانایی ایران در
حمله به رژیم عبری است. به گفتهی غربیها ایران این توانایی را دارد که با
استفاده از انواع موشکهای خود، رژیم صهیونیستی را هدف قرار دهد. لذا در
شرایطی که حفظ امنیت رژیم صهیونیستی یکی از مهمترین اولویتهای ایالات
متحده است، به خطر افتادن این امنیت با موشکهای ایرانی هزینهی گزافی برای
آمریکا و صهیونیستها به شمار میآید.
ایران سلاحهای گستردهای را برای تضعیف حضور آمریکا در خلیج فارس تولید
کرده که موشکهای ساحل به دریا، قایقهای سریعالسیر، هواپیماهای دوربرد
بدون سرنشین، قایقهای پرنده و خودروهای آبی-خاکی را شامل میشود. تمام این
سلاحها کارویژههای سلاحهای نامتقارن را دارند. حتی آموزشهای نظامی در
ایران هم بهنحوی طراحی شده که با جنگ نامتقارن مرتبط باشد.
به گفتهی کارشناسان نظامی غربی، در انبارهای موشکی ایران نمونههای اصلاحشدهی موشک شهاب ۳ و قدر ۱، وجود دارد که بردشان ۱۶۰۰ کیلومتر است. همچنین سجیل ۲ -موشک جدید ایران- بهراحتی میتواند به آنها برسد.۱۷ با این نگاه، جمهوری اسلامی برای هدف قرار دادن مناطق صهیونیستی گزینههای مختلفی دارد که در صورت لزوم میتواند از آنها بهره گیرد.
«یوزی روبین» -بنیانگذار سامانهی دفاع ضد موشکی رژیم صهیونیستی- چندی پیش گفته بود که تهران نهتنها مستقیماً از ایران به سوی اسرائیل موشک پرتاب خواهد کرد، بلکه میتواند از خاک لبنان، سوریه و نوار غزه نیز برای حملهی متقابل استفاده کند. با این نگاه، هیچ نقطهای در اسرائیل امن نخواهد بود و تمامی مناطق در تیررس موشکهای ایرانی قرار دارد.۱۸
ایران با استفاده از موشکهای خود میتواند پایگاههای آمریکا در عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج فارس و همچنین اهداف مورد نظرش در عراق، افغانستان و ترکیه را هم در صورت لزوم هدف قرار دهد.۱۹
عمق استراتژیک ایران
یکی از سناریوهایی که هزینهی هرگونه جنگ احتمالی را برای آمریکا و رژیم
صهیونیستی بسیار بالا میبرد، احتمال استفادهی ایران از جنگ نیابتی (proxy
war) است. در این سناریو حزبالله و گروههای مقاومت فلسطینی بهعنوان
گروههای شبه نظامی متحد ایران، با صهیونیستها وارد جنگ میشوند و با
استفاده از توان موشکی خود به آنان حمله خواهند کرد. این در حالی است که به
اذعان منابع اسرائیلی، توان نظامی حزبالله در حال حاضر، چه از نظر قدرت و
چه از نظر دقت، نسبت به جنگ ۳۳ روزه تقویت شده و میتواند چالش بزرگی برای
صهیونیستها باشد. در میان گروههای شبه نظامی فلسطینی نیز حماس و جنبش
جهاد اسلامی در جنگ نیابتی احتمالی ایران علیه اسرائیل نقش مهمی خواهند
داشت. منابع صهیونیستی با این ادعا که بحران سوریه سبب اختلاف نظرهایی میان
حماس و تهران شده، معتقدند که در صورت وقوع جنگ و ورود شبه نظامیان
فلسطینی به نبرد با اسرائیل به نیابت از جمهوری اسلامی، جهاد اسلامی نقشی
تعیینکنندهتر از حماس را بر عهده خواهد داشت.۲۰
رئیسجمهور آمریکا در یکی از سخنرانیهای اخیر خود یکی از دلایل عدم دخالت
در سوریه را وضعیت اقتصادی کشورش برشمرده است. هرچند این سخنان اوباما
دربارهی جنگ احتمالی علیه سوریه بوده، اما بهخوبی نشان داده که سران کاخ
سفید دریافتهاند توانایی اقتصادی ورود به جنگ جدیدی را ندارند.
حتی حملهی احتمالی آمریکا به ایران میتواند صرفاً به حملهی شبه نظامیان حامی ایران به منافع رژیم صهیونیستی ختم نشود. به گفتهی منابع غربی، حزبالله این ظرفیت را دارد که منافع آمریکا و غرب را در سراسر جهان به مخاطره بیندازد و تهدید کند.۲۱ برخی از اندیشکدههای غربی معتقدند که علاوه بر گروههای مقاومت فلسطینی و حزبالله، ایران با برخی گروههای مقاومت منطقهای دیگر هم ارتباط تنگاتنگی دارد و این گروهها میتوانند در صورت لزوم، منافع آمریکا در منطقه و در جهان را به چالش بکشند. در گزارشی که «مرکز ویلسون» در این خصوص منتشر کرده، تأکید شده است علاوه بر حزبالله، گروههای شبه نظامی شیعه در عراق، افغانستان و نیز نیروهای سرّی ایران و نیروی قدس سپاه پاسداران میتوانند بهمراتب برای منافع آمریکا و رژیم اسرائیل زیانبارتر از مقابله به مثل مستقیم ایران باشند.۲۲
در جنگ اخیر غزه هم، گروههای مقاومت تا حد زیادی از جانب ایران تغذیه و حمایت میشدند. رسانههای خارجی معتقد بودند که موشکهای فجر که توانایی رسیدن به تلآویو را دارد از سوی ایران به گروههای مقاومت فلسطینی داده شده است.۲۳ همچنین سلاحهای دیگری نظیر تکتیراندازهای موسوم به صیاد که در اختیار گروههای مقاومت قرار داشت، به اذعان رسانههای غربی، از جانب ایران در اختیار این گروهها قرار گرفته بود.۲۴ سلاحهایی که در به هم زدن توازن جنگ غزه به نفع گروههای مقاومت فلسطینی نقش پررنگی ایفا کرد.
همچنین مسئولان کشوری و لشکری کشورمان در جریان جنگ اخیر غزه صراحتاً بر حمایت همهجانبه از مردم غزه و مقاومت فلسطین تأکید کردند و حتی استراتژی مسلح کردن کرانهی باختری در تقابل با صهیونیستها، توسط رهبر معظم انقلاب ارائه شد.۲۵
امکان استفاده از جنگ نامتقارن
یکی دیگر از سناریوهایی که پیش روی ایران قرار دارد و همواره از
استراتژیهای اصلی نظامی جمهوری اسلامی محسوب میشده، ورود به جنگ نامتقارن
(Asymmetric Warfare) با کشور یا کشورهای متخاصم است. ایران از سال ۱۹۷۹
(همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی) بر جنگ نامتقارن بهعنوان یکی از
استراتژیهای دفاعی خود تمرکز داشته و میتواند از این استراتژی برای
مقابله با دشمنانی مثل ایالات متحده که جنگ کلاسیک با آنها دشوار است،
استفاده کند. این استراتژی شامل حملات غافلگیرکننده و سریع به دشمن است،
بهنحوی که تکنولوژیهای امنیتی و دفاعی دشمن را از کار میاندازد.۲۶
در یک نظرسنجی که در سال ۲۰۱۲ و در میان شهرکنشینان صهیونیست و با همکاری
دانشگاه مریلند آمریکا و مؤسسهی «دهاف» اسرائیل، دربارهی حملهی نظامی به
تأسیسات هستهای ایران و تأثیرات احتمالی آن انجام شد، فقط ۱۹ درصد از
اسرائیلیها با حمله به ایران حتی با وجود مخالفت آمریکا موافق بودند.
البته استفاده از تاکتیک جنگ نامتقارن به آن معنی نیست که ایران از موشکها یا نیروی زمینی و ارتش خود استفاده نمیکند، بلکه در کنار اینها، استفاده از تاکتیک جنگ نامتقارن نیز یک مزیت جنگی برای جمهوری اسلامی بشمار میآید که میتواند توان ایران را برای مقابلهی نظامی با دشمنی در حد ایالات متحده بالا ببرد.۲۷
درواقع ایران تلاش کرده تا با توسعهی تواناییهای جنگی نامتقارن،
مسائلی همچون کمبود جنگافزارها و فناوریهای نظامی خود را جبران کند.
ایران که از طرفی با حضور نیروهای نظامی آمریکا در منطقهی خلیج فارس مواجه
است و از طرف دیگر از تحریم تسلیحات و تجهیزات نظامی رنج میبرد، در تلاش
است تا با توسعهی تواناییهای جنگ نامتقارن، کمبود جنگافزارها و
فناوریهای نظامی خود را خنثی کند. لذا ایران دکترین نظامی خود را بر
پایهی هدف قرار دادن منافع و پایگاههای آمریکا در منطقه و در کشورهای
عربی بنا کرده است. به گفتهی منابع غربی، نبرد نامتقارن ایران با آمریکا
بر اساس سه محور کلی تعریف شده است:
۱. توسعه و تولید انبوه جنگافزارهای کمهزینه و ساده به منظور خنثیکردن فناوری نوین نظامی آمریکا
۲. آموزش نیروها و عوامل شبه نظامی همچون حزبالله لبنان
۳. دکترین هدف قرار دادن منافع اقتصادی آمریکا در خلیج فارس؛ نظیر سکوهای نفتی و کشتیهای نفتکش.۲۸
به همین منظور، ایران سلاحهای گستردهای را برای تضعیف حضور آمریکا در خلیج فارس تولید کرده که موشکهای ساحل به دریا، قایقهای سریعالسیر، هواپیماهای دوربرد بدون سرنشین، قایقهای پرنده و خودروهای آبی-خاکی را شامل میشود. تمام این سلاحها کارویژههای سلاحهای نامتقارن را دارند. حتی آموزشهای نظامی در ایران هم بهنحوی طراحی شده که با جنگ نامتقارن مرتبط باشد و حوزههای مربوط به نبردهای نامتقارن را در بر بگیرد. مثلاً در آموزش جنگ هوایی به خلبانان، بیشتر به جنگ نامتقارن پرداخته میشود. یا مثلاً حضور ایران در خلیج عدن بخشی از همین استراتژی نامتقارن جمهوری اسلامی است.۲۹
در مجموع، بررسی هزینههای حمله به ایران نشان میدهد که حملهی نظامی به ایران -چه از جانب رژیم صهیونیستی، چه توسط ایالات متحده یا هر کشور دیگری- بسیار پرهزینه خواهد بود و میتواند خسارات جبرانناپذیری را برای حملهکننده به دنبال داشته باشد. مواردی که در بالا بررسی شد، نشان میدهد توان قدرت سخت (قدرت تسلیحاتی و تاکتیکهای نظامی) جمهوری اسلامی ایران بهعلاوهی قدرت نرم (حمایت افکار عمومی جهان اسلامی و جامعهی جهانی) سبب شده که بهرغم بیش از سه دهه تهدید، آمریکا و اسرائیل به خود اجازهی کوچکترین تجاوز نظامی به خاک جمهوری اسلامی را ندهند و ورود به نبرد نظامی با ایران را برای خود مقرون به صرفه ندانند.
- ۹۳/۰۶/۲۰